راضیش کرده بودند برود بیمارستان صحرایی. 

ـ حق ندارید بگید فرمانده س. می گید یه سرباز معمولیه. 

می خواستند بی هوشش کنند. نمی گذاشت. 

ـ بی هوشیه دیگه. یه وقت یه چیزی می گم، یکی می شنوه. اگه نامحرم باشه، عملیات لو می ره. 

از درد می لرزید. 


یادگاران، جلد 9 کتاب شهید متوسلیان، ص 82

انتخابات درسیره شهدا

گرامیداشت شهدا درسیره شهید یوسف کلاهدوز

پارتی بازی درسیره جاویدالاثرحاج احمدمتوسلیان

  ,یه ,بی ,ـ ,ره ,درد ,  ـ ,لو می ,عملیات لو ,می ره ,ره  

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پایان نامه رشته علوم اجتماعی labqand ایده تا طرح باغ سپیدار دانلودها اتـل متـل آرزو اینجا صدرا می نویسد ... frectaleshonar سرور مجازي kavirrpc